وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

آنها هندوهای معتقدی هستند که خود را به اصول اخلاقی وفادار می‌دانند و طبق نصیحت پدر، بسیار پرکارند. گیاه‌خوارند و لب به الکل نمی‌زنند. حتی چای هم نمی‌نوشند و فقط آب می‌خورند و گفته می‌شود و در مهمانی شام ملکه غذایشان را با خود می‌برند. زندگی پر زرق و برق و لوکس‌شان چشم را خیره می‌کند و مبالغ عظیمی صرف کارهای خیریه و عالم‌المنفعه می‌کنند. آنها شبکه‌ای وسیع از روابط در تمام دنیا دارند و با صاحب نفوذترین افراد از بیل کلینتون و تونی بلر گرفته تا ملکه بریتانیا و مایکل جکسون دوستی و ارتباط داشتند و دارند. دو برادر بزرگتر، سری‌چاند ۷۸ ساله و گوپی‌چاند ۷۴ ساله در لندن و در همسایگی کاخ باکینگهام، قصر ملکه بریتانیا زندگی‌ می‌کنند. این دو برادر تابعیت بریتانیایی دارند.

برادران هندوجا در هند، تهران، کن، نیویورک، لندن و ژنو خانه‌های متعددی دارند. سری‌چاند رئیس شرکت چند ملیتی این برادران، یعنی هندوجا گروپ، است که در صنعت نفت، خودروسازی، بانکداری، املاک و مستقلات و رسانه فعال است. برادر سوم پراکاش ۶۸ سال دارد و در ژنو زندگی می‌کند. او تابعیت سوییسی دارد و امور بانکی خانواده را در دست دارد. برادر کوچکتر آشوک ۶۴ ساله در بمبئی زندگی می‌کند و بر تجارت خانواده در هند نظارت دارد. در جستجو درباره منشا ثروت این برادران باید به چهار گوشه دنیا سر زد. پدر این خانواده هندی تبار، پارماناند، فعالیت‌های تجاری خود را با قرض دادن پول در شکارپور در دره سند در جنوب پاکستان کنونی شروع کرد و در سال ۱۹۱۴ به بمبئی نقل مکان کرد.

او در سال ۱۹۱۹ فرش و میوه خشک از ایران (که در آن زمان نام بین‌المللی‌اش پرشیا بود) وارد و چای، ادویه، پارچه، پوشاک و کنف به ایران صادر می‌کرد. تا زمان سقوط محمدرضا پهلوی، ایران پایگاه و مرکز اصلی تجارت این خانواده بود، تا اینکه آنها در آستانه انقلاب به لندن نقل مکان کردند. پارماناند در اویل دهه ۱۹۲۰ میلادی (حدود سال ۱۳۰۰) به ایران مهاجرت کرد. به نوشته کتاب "مهاراجه‌های جدید"، خانواده هندوجا ابتدا از طریق وام دادن وارد صنعت فیلم‌سازی شد و بعد با تولید فیلم در بمبئی و واردکردن فیلم به ایران و بعضی کشورهای دیگر خاورمیانه کار خود را ادامه داد. سنگام در سال ۱۳۴۳ در 100 سینما در ۲۷ شهر ایران به نمایش در آمد.

خانواده هندوجا در صنعت سینمای ایران سرمایه‌گذاری کرد و با دوبله و اکران فیلم‌های هندی یا خرید سینما در بازار سینمای ایران و خاورمیانه فعال بود. گفته می‌شود آنها شش هزار دلار برای گرفتن حق پخش فیلم‌های هندی در ایران پرداختند و میلیونها دلار از فروش فیلم‌ها به دست آوردند. خرید حق پخش فیلم معروف سنگام در خارج از هند، یکی از موفق ترین اقدامات تجاری آنها بود و موفقیت و محبوبیت غیر منتظره فیلم، سود سرشاری برایشان داشت.

با رونق اقتصادی ایران در دهه شصت و هفتاد میلادی (چهل و پنجاه شمسی) واردات به ایران شتاب گرفت و خانواده هندوجا به دلیل روابطی که با شاه ایران پیدا کرده بود در بسیاری از معاملات و صنایع پر سود حضور داشت، از جمله صنعت برق. اواسط دهه هفتاد میلادی ایران با کمبود سیب‌زمینی و پیاز مواجه شد. برادر ارشد به برادر کوچکتر آشوک دستور داد صد هزار تن سیب زمینی و پیاز را هر چه سریعتر به ایران برساند. اعضای خانواده هندوجا در این زمینه تجربه یا دانشی نداشتند، اما بیست درصد به کشاورزان بیشتر پرداختند و محموله را فراهم کردند.

اما آنها دریافتند بیش از یکماه در فرودگاه‌های ایران معطل خواهند شد در نتیجه با کمک ایندیرا گاندی و ذوالفقار علی بوتو از راه پاکستان به جاده‌های ایران دسترسی پیدا کردند و با هزاران راننده کره‌ای محصول را با کامیون‌های کولر دار به ایران رساندند. به گفته آشوک این کار در تثبیت روابط اقتصادی ایران و هند بسیار حیاتی بود. در آن سالها می‌توان گفت که خانواده هندوجا تجارت میان ایران و هند را انحصاری در اختیار داشت. بعد از جنگ یوم کیپور (۱۹۷۳)، ایندیرا گاندی نخست‌وزیر وقت هند در ملاقات با شاه ایران، از قیمت بالای نفت ایران شکایت کرده بود و شاه جواب داده بود: "شما باید کالا و خدمات بیشتری به ما بفروشید."بنابراین صادرات هند به ایران که در سال ۱۹۷۴ حدود پنجاه میلیون دلار بود در سال ۱۹۷۸ چندین برابر شد.

گفته می‌شود برای قرارداد واردات سنگ آهن (که پروژه‌ای ۶۳۰ میلیون دلاری بود) ده و نیم میلیون دلار حق کمیسیون خانواده هندوجا شد و گفته می‌شود آنها به عنوان واسطه‌های شخصی شاه ایران عمل کردند. دو برادر بزرگتر در خانه‌ای ۲۵ خوابه به مساحت ۶۲۲۵ متر مربع زندگی می‌کنند که از چهار خانه شش طبقه که به هم راه دارند تشکیل شده است. پدر خانواده در سال ۱۹۷۱ در گذشت و چهار برادر سه میلیون دلار ملک در اهواز و یک میلیون دلار نقد به ارث بردند. گاردین این مبلغ را ۲ میلیون پوند ذکر کرده. برادران این سرمایه را در بانکداری و صنعت و املاک به کار انداختند. گاردین می‌نویسد که ثروت آنها به وجود شاه بستگی داشت و با شبکه ارتباطات وسیعی که داشتند در جریان خطرهایی که رژیم سلطنتی را تهدید می‌کرد قرار می‌گرفتند.

گفته می‌شود برادر بزرگتر سری‌چاند در اوایل سال ۱۹۷۸ (تقریبا یک سال پیش از انقلاب) احتمال سقوط حکومت شاه را حس کرده بود. در آن زمان دارایی آنها ، زمین، مستقلات، شرکت‌های مختلف و سهام به سرعت به پول نقد تبدیل شد. سری‌چاند هندوجا می‌گوید که با سیاستمداران، اقتصاددانان، و طالع‌بین‌هایش مشورت کرده بود: "من به این ترتیب هر کشوری را که در آن اموال زیادی داریم از دید یک ناظر خارجی بررسی می‌کنم، انگار که در آنجا سرمایه‌ای ندارم."آنها پیش از در گرفتن جنگ در بیروت هم اموالشان را در آنجا فروختند و با مشورت با طالع‌بینان و مشاوران، نخست‌وزیری راجیو گاندی را پیش‌بینی کرده بودند.

دیراج فرزند کوچک برادر دوم گوپی، در حال حاضر رییس کمپانی آشوک لیلاند است. این کمپانی بزرگترین شرکت کامیون سازی هند بعد از تاتا است. دیراج در ایران بزرگ شده و می‌گوید همیشه می‌خواسته وارد کسب و کار خانودگی شود چون این موضوع صحبت دائمی در "صبحانه و ناهار و شام و تعطیلات خانوادگی بوده است." برادران هندوجا در سال ۱۹۸۷ شرکت آشوک لیلاند را با همکاری ایوکو و فیات خریداری کردند و بیست سال بعد سهام ایوکو را هم خریدند و اکنون ۵۳ درصد سهام آن را در اختیار دارند. این شرکت اتوبوس و خودورهای امداد و نجات و نظامی هم می‌سازد. رژیم سلطنتی که سقوط کرد، خانواده هندوجا در لندن جا افتاده بود اما هنوز در ایران یک خانه، یک دفتر و ۱.۵ میلیون پوند سپرده بانکی داشتند. با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران ارتباطات اقتصادی خانواده هندوجاه با ایران قطع نشد.

این ارتباط از طریق دو شرکت سنگام (که نامش را از همان فیلم معروف گرفته) و آشوک تردینگ انجام گرفت که نماینده بنز، لاکهید و پن‌اَم در ایران بود. به این فهرست خط هوایی میتسویی ژاپن و تعدادی شرکت کامپیوتری را هم می‌توان اضافه کرد. پس از انقلاب پن‌اَم در برگرداندن سرمایه‌اش از ایران دشواری داشت و مدیران آن با برادران هندوجا تماس گرفتند. فوربز می‌نویسد: "با حجت‌السلام رفسنجانی رئیس پر قدرت مجلس ایران تماس گرفته شد" و پن‌ام به پولش رسید و برادران هندوجا به صندلی‌های "فرست کلاس" در پروازهای پن‌ام. گاردین می‌نویسد: "برادران هندوجا به دلیل معاملاتشان در دوران شاه ثروتمند شدند. اما صعود آنها به رده فوق پولدار به تجارت نفتی آنان مربوط است."

نشریه فوربز مدعی شده بود که برادران هندوجا ۲۴ شرکت در کشورهای مختلف ثبت کرده‌اند، اما شمار واقعی شرکتهای متعلق به آنها بیش از صد تاست. آنها در سال ۱۹۸۴ با زکی یمانی، وزیر نفت سابق عربستان بخش بزرگی از سهام "شرکت نفت خلیج" (Gotco) را خریدند اما روابط آنها بعدا خراب شد. برادران هندوجا با اینکه ثروتمند بودند در بریتانیا تجارت مهمی نداشتند بنابراین توجه زیادی به آنها نمی‌شد. در سال ۱۹۸۷ توجه به آنها در آمریکا جلب شد. در آن زمان سری‌چاند بیشتر در نیویورک بود و نشریه فوربز به کسب و کار این خانواده علاقه‌مند شده بود. فوربز به دنبال فهمیدن این بود که برادران هندوجا در معامله اسلحه با شرکت سوئدی بوفورز و معامله اسلحه با ایران سلطنتی و اسلامی چه نقشی دارند. برادران هندوجا از گزارش مطلع شدند و برای جلوگیری از انتشار آن به یکی از دوستان پرنفوذ خود روی آوردند؛ ادوارد هیث نخست‌وزیر سابق بریتانیا.

سری‌چاند در این باره گفته بود: "ما فکر کردیم شاید او بتواند سابقه مناسبی از خانواده ما را که اینجا در بریتانیا زندگی می‌کردند در اختیار آنها قرار دهد، چون سردبیر نشریه در آمریکا بود و هیچ چیز راجع به ما نمی‌دانست." اما کمی پیش از آن نام این برادران در هند و سوئد در رسانه‌ها مطرح شده بود. ابتدا رادیو سوئد و بعد روزنامه‌های سوئد و هند نوشته بودند که خانواده هندوجا برای فروش اسلحه به هند و کشورهای خاورمیانه از شرکت سوئدی بوفورز بیش از ۸ میلیون دلار حق‌العمل گرفته‌اند. برادران هندوجا موضوع را کاملا تکذیب می‌کردند و می‌گفتند پولی که از طریق بانک‌های سوییسی دریافت کرده‌اند برای خدمات مشاوره بوده است.

روزنامه "هندو" در آن زمان (آوریل ۱۹۸۸) پنج مدرک از پرداختهای شرکت سوئدی بوفورز به حسابی مخفی در بانک‌های سوییس منتشر کرده و این حساب‌ها را به برادران هندوجا منتسب می‌دانست. خداداد فرمانفرماییان رییس سابق بانک مرکزی ایران مدتها مشاور مالی برادران هندوجا در لندن بود. این قرارداد ۱۵ میلیون دلاری خرید اسلحه در سال ۱۹۸۶ بسته شده بود و طرح اتهام رشوه دولت راجیو گاندی را به شدت زیر فشار قرار داده بود. خود نخست‌وزیر هند هم که از دوستان نزدیک برادران هندوجا بود در مظان اتهام بود و حتی گفته می‌شود او در انتخابات ۱۹۸۹ به دلیل نقشش در این ماجرا شکست خورد. البته در سال ۲۰۰۴ دادگاهی در هند راجیو گاندی را از این اتهام مبرا دانست.

گوپی‌چاند هندوجا به ناراسیمهان رام، سردبیر سابق روزنامه هندو تلفن زد تا او را متقاعد کنند گزارش را طور دیگری منتشر کند. ناراسیمهان رام این تلفن را ضبط کرد در اختیار رسانه‌ها قرار داد. ناراسیمهان رام سردبیر سابق روزنامه هندو به بی‌بی‌سی گفته بود که برادران هندوجا برای اینکه او را متقاعد کنند مدارک ارتباطشان را با شرکت بوفورز را منتشر نکند به روش دیگری متوسل شدند، پیشنهاد جورکردن مصاحبه با معاون رئیس‌جمهور آمریکا در آن زمان، جورج بوش پدر و لی پنگ نخست وزیر چین. این مصاحبه‌ها را قرار بود دفتر ادوارد هیث نخست وزیر سابق بریتانیا هماهنگ کند. فوربز نوشته بود که خانواده هندوجا در دهه هفتاد میلادی نمایندگان بوفورز در ایران بودند، زمانی که برنامه جاه‌طلبانه تسلیحاتی شاه ایران در جریان بود.

مارتین آردبو، مدیر عامل سابق بوفورز به این نشریه گفته بود که قبل از انقلاب با برادران هندوجا در ایران وارد معامله شده بود. در آن زمان روشن بود که برادران هندوجا از طریق شرکتهای آلکاری، متالکو و آشوک تریدینگ که در تهران دفتر داشت، بعد از انقلاب به ایران کود شیمیایی، سرب، روی، شکر و کالاهای دیگر می‌فروختند.
همکاری تجاری با شرکت نفت خلیج (Gotco)، معاملات نفت خام، بنزین پالایش شده و مواد شیمیایی دیگر نیز آشکار بود، اما بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی آنها چندان روشن نبود. فوربز معتقد بود که معاملات آشکار خانواده هندوجا با میزان ثروت، سبک زندگی و نفوذ آنها تطبیق نمی‌کند. این نشریه معتقد بود که آنها در معاملات اسلحه از جمله فروش تجهیزات نظامی به ایران نقش دارند و در آن سالها رابط اصلی خانواده با ایران برادر دوم گوپی‌چاند بوده که مرتب به ایران سفر می‌کرده است.

از طرف دیگر فوربز به مخفی کاری و مرموز بودن خانواده هندوجا هم پرداخته بود و آن را هم با کسب و کار علنی آنها منطبق نمی دانست. فوربز فهرستی از افراد صاحب نفوذ در آمریکا و بریتانیا و هند را که با خانواده هندوجا در ارتباط بودند ارائه داده بود از جمله ریچارد هلمز رییس سابق سیا، ویلیام پی کلارک دوست صمیمی رونالد ریگان رییس جمهور سابق آمریکا، هیو چارلز سفیر سابق بریتانیا در ونزوئلا، ویلیام هیث و مارگارت تاچر نخست وزیران سابق بریتانیا، مارشال مهرا فرمانده سابق ستاد مشترک نیروی هوایی هند و ونکاتسواران وزیر خارجه سابق هند. این نشریه به دو مورد مشخص اشاره می‌کند. یکی به پرویز لاوی که در آن زمان شرکت آلکاری، یکی از شرکت‌های این برادران از او به دادگاهی در نیویورک شکایت کرده بود.

موضوع شکایت این بود که  لاوی بیست هزار فیوز به قیمت ۱۱.۲ میلیون دلار برای هواپیماهای نیروی هوایی به ایران فروخته بود، اما فیوزها مطابق قرارداد تحویل داده نشده بودند در نتیجه نیروی هوایی ایران، سپرده برادران هندوجا را ضبط کرده بود.  لاوی هم متقابلا از برادران هندوجا شکایت کرده بود. فوربز با لاوی تماس گرفت. او به فوربز گفت مدارک محکمی دارد که نشان می‌دهد برادران هندوجا با ایران در معاملات اسلحه همکاری دارند. فوربز با  لاوی قرار مصاحبه گذاشت، اما پرویز لاوی نه سر مصاحبه حاضر شد و نه به تلفن جواب داد.

نام لاوی یکبار دیگر در سال ۱۹۷۶ مطرح شد، در ارتباط با پرداخت‌های شرکت گرومن برای فروش جنگنده‌های اف-۱۴ به ایران. در آن زمان روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود که "ماموران تحقیق سنای آمریکا پس از مطالعه اسناد و مدارک فاش ساختند که در جریان فروش هواپیماهای اف -۱۴ و اف-۵ به ایران، حق و حساب‌هایی به مقامات ایرانی پرداخت شده است.""در همین حال ریاست کل شرکت‌های بین‌المللی گرومن، شرکت‌های سازنده اف-۱۴، اعتراف کرد که شخصا نامه‌ای به ارتشبد حسن طوفانیان (معاون وزیر جنگ)، مامور خرید اسلحه ایران، نوشته و در آن نامه پرداخت ۲۸ میلیون دلار را به او تعهد نموده است."

"برادران لاوی واسطه‌های دیگری بودند که در این معامله سود کلانی بردند. این دو برادر (هوشنگ لاوی و پرویز لاوی)، که ریاست شرکت ایسترن اینترنشنال را بر عهده داشتند، نیز مانند طوفانیان و در پناه وی و در همکاری با او، سود هنگفتی را نصیب خود کردند."مقاله نیویورک تایمز باعث شد ارتشبد طوفانیان یک مصاحبه مطبوعاتی در این باره ترتیب دهد. او گفت برادران لاوی با تقلب خود را به عنوان نمایندگان ایران جا زده‌اند و در لیست سیاه ایران قرار دارند و پرویز لاوی از سال ۱۳۵۱ به ایران بازنگشته است. ارتشبد طوفانیان در تایید ادعای خود دو نامه بدون شماره هم به مطبوعات آن زمان داده بود.

دومین موردی که فوربز به آن اشاره می‌کند، قرار مصاحبه با اشرف پهلوی بود که گفته می‌شد حدود پنج میلیون دلار از برادران هندوجا طلبکار است. قرار ملاقات گذاشته می‌شود، اما وقتی خبرنگاران فوربز به خانه اشرف پهلوی در پاریس می‌روند، به جای اشرف پهلوی دخترش آزاده شفیق با آنها صحبت و هر گونه ارتباط مادرش با برادران هندوجا را انکار می‌کند. حتی انکار می‌کند که مادرش در ۷۸-۱۹۷۷ با برادران هندوجا به هند سفر کرده، با اینکه به نوشته فوربز این سفر پوشش وسیعی در رسانه‌ها داشته است. گرفتن گذرنامه و تابعیت بریتانیایی دو برادر بزرگتر به قیمت کنار رفتن دو وزیر دولت بریتانیا تمام شد. این موضوع تبدیل به ماجرایی سیاسی شد و برنامه پانورامای بی‌بی‌سی در سال ۲۰۰۱ به این موضوع پرداخت، عنوان برنامه "قضیه خانواده هندوجا" بود.

پس از مطرح شدن اتهام رشوه در ماجرای فروش اسلحه به هند، حدود دو سال و نیم طول کشید تا پس از تحقیق و تفحص کمیته‌ای در پارلمان هند و ارائه یک گزارش، در ژانویه ۱۹۹۰ پرونده رشوه‌ به دادگاه هند رفت. نورمن بیکر نماینده مجلس بریتانیا در سال ۲۰۰۱: "خانواده هندوجا تقریبا در تمام جنبه‌های دولت آن هم در بالاترین سطوح رسوخ کرده اند." کمتر از یکماه قبل راجیو گاندی در انتخابات شکست خورده بود و لال کریشنا ادوانی نخست وزیر شده بود. دولت جدید مصمم بود ماجرای بوفورز را پیگیری کند. دایره تحقیقات پلیس هند مطمئن بود که می‌تواند مدارک لازم را از بانکهای سوییس درباره حساب‌هایی با نام‌های مستعار "لاله"،"نیلوفر آبی" و "مون بلان" بدست آورد.

جیم مایکلز، سردبیر آن وقت فوربز به پانوراما گفت: "چند هفته بعد بود که دو برادر بزرگ برای دریافت گذرنامه بریتانیایی درخواست دادند. به این درخواست رسیدگی شد و وزارت کشور بریتانیا آن را رد کرد. دلیلش؟ آنها مدت کافی در بریتانیا زندگی نکرده بودند. برخی از مقامات هندی فکر می‌کنند ماجرای بوفورز احتمالا دلیل آن بوده." این پرونده بالا و پایین‌های زیادی در دادگاه هند پیدا کرد، سه برادر بزرگتر که در این پرونده درگیر بودند در هند نبودند و دسترسی به مدارک بانک‌های سوییس ناممکن بود. برادران هندوجا مخفیانه به دادگاه سوییس مراجعه کرده بودند تا جلوی ارسال مدارک بانک را به دولت هند بگیرند. اما در سال ۱۹۹۳ دادگاه فدرال سوییس به درخواست دایره تحقیقات پلیس هند رسیدگی کرد و حکم داد که مدارک بانک‌ سوییسی باید به هند ارائه شود.

چارلز واردل، معاون وزیر کشور بریتانیا در آن زمان می‌گوید در سال ۱۹۹۳ از طریق دفتر مرکزی حزب محافظه‌کار برای ناهار به آپارتمان سری‌چاند دعوت شده است. در مهمانی، سری‌چاند از او می‌پرسد آیا می‌تواند کمک کند تابعیت بریتانیایی بگیرد. واردل می‌گوید که نمی‌تواند. سر‌ی‌چاند سوال می کند که آیا وزیر کشور می‌تواند، آقای واردل جواب می‌دهد که او هم نمی‌تواند. به گفته آقای واردل، بجز این مکالمه کوتاه، تمام ملاقات خیلی خوب و متمدنانه بود. اما پس از چهار سال کمشمش حقوقی سرانجام در ژانویه سال ۱۹۹۷ پانصد صفحه مدارک بانکی تحویل بازپرسان هندی شد و تیم ویژه‌ای برای تحقیقات در این باره در پلیس هند تشکیل شد.

در سال ۲۰۱۲ شاهرخ اسکندری وکیل خانواده هندوجا پروانه وکالتش را از دست داد پس از آنکه روزنامه دیلی میل فاش کرد او مدارک تحصیلی و کاری لازم را برای وکالت در بریتانیا ندارد. شاهرخ میراسکندری بجز خانواده هندوجا وکیل تعدادی از چهره‌های سرشناس دیگر هم بود. حدود سه ماه بعد گوپی‌چاند برای گرفتن تابعیت بریتانیایی درخواست داد و در خواستش پذیرفته شد. بر اساس مدارک رسمی که فاش شده یکی از معرف‌های گوپی‌چاند برای دریافت گذرنامه بریتانیایی شاپور ریپورتر، همکلاس و معتمد محمد رضاشاه و مامور MI۶ بود.
سال بعد سر‌ی‌چاند برای گرفتن تابعیت درخواست داد و یک سال بعد او هم گذرنامه بریتانیایی‌اش را گرفت.

اما دو سال بعد هفته‌نامه آبزرور پیتر مندلسون، وزیر ایرلند شمالی و مسئول ساخت گنبد هزاره را متهم کرد که با دریافت یک میلیون دلار از خانواده هندوجا برای ساخت گنبد هزاره، صدور گذرنامه بریتانیایی برای دو برادر بزرگتر را تسریع کرده است. افشای مکالمه تلفنی پیتر مندلسون با مایک اوبراین، وزیر کشور فشار را بر دولت افزایش داد و سرانجام مندلسون استعفا کرد. مندلسون بعدا در دادگاه تبرئه شد و دادگاه رای داد که برادران هندوجا بر اساس روال قانونی گذرنامه گرفته‌اند. اما بعد پای کیث واز، وزیر اروپا هم به میان کشیده شد و او هم از سمتش برکنار شد. دلیل برکناری، درخواست خود واز بر کنار رفتن از سمتش به دلایل پزشکی اعلام شد.

بالاخره برادران هندوجا در سال ۲۰۰۱ در دادگاه در دهلی نو حاضر شدند و پس از چهارده سال و صرف ۳۲ میلیون دلار، در سال ۲۰۰۵ از تمام اتهامات تبرئه شدند. اما روابط برادران هندوجا با ایران هنوز ادامه دارد. به نوشته روزنامه هندو، در سال ۲۰۰۴، شرکت آشوک لیلاند تفاهم‌نامه ساخت، مالکیت بهره‌برداری و واگذاری (BOOT) بندر چابهار را با سازمان بنادر و کشتیرانی ایران امضا کرد. همزمان قرارداد دیگری برای ساخت راه آهن چابهار-بم (فهرج) هم به امضای دو شرکت رسید که در مجموع ۶۰۰ میلیون دلار ارزش داشت. این دو قرارداد در واقع تحقق پروتکل مشترک ایران و هند بود که در سفر محمد خاتمی به هند در سال ۲۰۰۳ امضا شد. در سال ۲۰۰۹ هندوجا گروپ با شرکت نفت و گاز دولتی هند بر سر چهل درصد سرمایه‌گذاری در فاز دوازدهم پارس جنوبی که ۷.۵ میلیون دلار ارزش داشت به توافق رسید.

خبرگزاری مهر در اردیبهشت ۸۷ به نقل از روزنامه تایمز هند خبر داد که ایران با سرمایه‌گذاری شرکت هندوجا در میدان نفتی آزادگان و فاز ۱۲ میدان گازی پارس جنوبی موافقت کرده است. "این در حالی است که در ماه اوت سال ۲۰۰۷ شرکت هندوجا هند برای مشارکت در این دو پروژه با شرکت ملی نفت ایران توافق‌نامه‌ای را امضا کرده بود؛ ولی به دلیل تقاضای همزمان چین برای سرمایه‌گذاری در این دو پروژه، به مرحله اجرا نرسیده بود. همچنین این شرکت هندی قرار است با مشارکت شرکت او وی ال هند برای بهره‌برداری از میدان نفتی آزادگان ۴۰ درصد و در فاز ۱۲ پارس‌جنوبی ۶۰ درصد سرمایه‌گذاری‌ها را بر عهده بگیرند."

او وی ال، گروه هندوجا و پترونت ال.ان.جی. برای مشارکت در توسعه میدان گاز و طرح های ال.ان.جی. در ایران با مقام های ایران در تاریخ اول دسامبر ۲۰۰۹ دو قرارداد کلی امضا نمودند. خانواده هندوجا راه عبور از بحران‌ها را می‌دانند. فلسفه آنها فلسفه هندوهاست، جز هندو به کسی اعتماد نکن مگر افراد انگشت شماری. آنها از توفان کودتا، انقلاب، نقل مکان و جنجال‌های حقوقی و سیاسی کشتی خود را به ساحل آرامش در همسایگی ملکه بریتانیا رسانده‌اند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: رضا غلامی ׀ تاریخ: یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com